معنی محمد بهارلو

حل جدول

لغت نامه دهخدا

بهارلو

بهارلو. [ب َ] (اِخ) ظاهراً با بلوک «بهار» که نزدیک همدان است مربوط میشود و به یکی از ایلات ترک عهد صفویه مربوط است. محتمل است که ایل مزبور در اتحادیه ٔ قراقویونلو عضویت داشته و در قلمرو آنان بوده است. (فرهنگ فارسی معین). از ایلات خمسه ٔ فارس. این ایل به تیره های ذیل تقسیم میشود: ابراهیم خانی، احمدلو، اسماعیل خانی، بوربور، بکله، چام، بزرگی، جرگه، جوقه، حاجی ترلو. حاجی عطارلو. حیدرلو. رسول خانی. سقز. صفی خانی. عیسی بیگ لو. کریم لو. کلاه پوستی. مشهدلو. ناصربیگ لو. ورثه. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).


محمد

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به قطب الدین رازی محمدبن محمد شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به ابومنصور مروی طوسی و محمدبن محمد... شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابن محمد. رجوع به ابن نباته قاضی جمال الدین ابوبکر محمد... شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) امام محمد باقر (ع)... رجوع به امام محمد باقر و باقر (امام محمد...) شود.

محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ابوالخطاب. رجوع به ابوالخطاب محمد... شود.

واژه پیشنهادی

اثری از محمد بهارلو

باد در بادبان

بختک بومی

عشق کُشی

قیرخانه در آتش

بانوی لیل

سالهای عقرب

گویش مازندرانی

بهارلو نسوم

نام مرتعی در آمل

معادل ابجد

محمد بهارلو

336

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری